جدول جو
جدول جو

معنی کژدم فسای - جستجوی لغت در جدول جو

کژدم فسای(بَ)
افساینده و افسون کننده کژدم. آنکه علاج کژدم زده به افسون کند مثل مارافسای. (آنندراج). آنکه عقرب را افسون کند و گزیدگی او را معالجه نماید:
زانکه زلفش کژدمست و هرکرا کژدم گزید
مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای.
منوچهری.
هزار مردم کژدم فسای دیدستی
بیا و کژدم مردم فسای بین اکنون.
امیر معزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کژدم فسا
تصویر کژدم فسا
آنکه کژدم را افسون کند، کسی که کژدم گزیده را با خواندن افسون معالجه می کند
فرهنگ فارسی عمید